بعد غصب حقش مولا آمده مسجد
در مقابله ی با ابوبکر شروع کرد خطبه خوندن
استدلال آورد حقانیتش رو ثابت کرد سیصدوشصد نفر
در مسجد از جا بلند شدن گفتن یاعلی ما باتو بیعت میکنیم
مولا فرمودند هر که یار علیست فردا هشت صبح سر تراشیده
در حجرازیت یه مکانی رو آقا تعیین کرد فرمود سرتم میتراشی
که تو میدنه معلوم باشه تو بامنی نفاق و بزاری کنار صبح خود مولا
سرش رو تراشید ایستاد در همون زمان و مکان از این سیصدوشصت نفر
چند نفر بیان سیصدنفر دویست نفر صد نفر هفتاد نفر سی نفر ده نفر
راوی میگه امیرالمومنین تا ظهر ایستاد جز سلمان ابوذر مقداد وعماریاسر
احدی نیومد حضرت شروع کردن به قدم زدن رسیدن به یه گله گوسفند
سرشو بلند کرد گفت خدایا اگر من به تعداد این گوسفند ها یارویاور داشتم
نمی ذاشتم این چنین بشه میگه شمردم سی تا بیشتر نیست