عکس شیر علقمه تو آب افتاد و ماه افتاد _ کربلایی حسن عطایی

عکس شیر علقمه تو آب افتاد و ماه افتاد
هر کی روبروش ایستاد یاد اسدالله افتاد

ابروهات لشگر رو به یاد ذوالفقار می‌ندازه
(رقیه سلاح لبخندت رو به کار می‌ندازه)۲

تو نعره زدی، کافر ایمان آورد
به لطف چشات، دلبر ایمان آورد
به علی بودنت یه لشگر ایمان آورد

الگوی جنگی علی اکبر شدی
(این سری به علی پیمبر ایمان آورد)۲

ابوفاضل…

اون که با نگاهش یَسار رو به یمین می‌دوزه
پیش ارباب از ادب چشم و به زمین می‌دوزه

شونه‌هاش عرشه و ما نوکرها هم خاک پائیم
یعنی به لطف این ساقی ما وصل به خدائیم

پیاپی بریز در کفم هِی بریز
به من از لب مَشک خود مِی بریز
خشک شده خونه‌ی چشام پیاپی بریز

قد می‌کشم میون خاک پاهای تو
لطفی کن و جرعه‌ی ما رو از پِی بریز

حیدر…

با چرخش سَر میمنه رو تو میسره خاک کرد
اسم تک‌تک پهلوونا رو از تاریخ پاک کرد

چشم رقیه دنبالش تا میره هر سو عباس
(خدا هم هم‌صداش شده میگه: جان عمو عباس)۲

چه طوفان شد از ذکر هو هوی تو
زده به هدف خال دلجوی تو
شب شده یا اومده لشگر موی تو

فاصله‌ی مرگ دو لشگری وصله به
فاصله‌ی میون دوتا ابروی تو